بایگانی ماهیانه: بهمن ۱۳۹۳

می خواهید با کودکتان به خرید بروید؟

اگر می خواهید با کودک خود به خرید بروید، شاید بتوانیم به شما کمک کنیم تا از خرید خود لذت بیشتری ببرید.

shopping4

  • بخاطر داشته باشید که توانایی کودکان محدود است:

وقتی با بچه ها به خرید می روید نیازهای آنها را در نظر بگیرید. آنها خیلی زودتر از شما خسته، گرسنه، و از سر و صدا و شلوغی کلافه می شوند و نیاز به هوای تازه، جست و خیز و آرامش دارند.

  • به خاطر داشته باشید که کودکان به طور طبیعی کنجکاو هستند :

کودک به خاطر حس کنجکاوی که به طور طبیعی در وجودش است می توانند چیزهای زیاد ی در مورد محیط اطراف خود یاد بگیرد. اگر در حین خرید، چیزی توجه اش را جلب کرد و می خواست به آن دست بزند، لطفا او را سرزنش نکنید. اگر امکان دارد به او کمک کنید تا آنچه را دوست دارد در دستش بگیرید و در صورتیکه ممکن نیست به او بگویید که فقط می تواند آن را نگاه کند. مثلا  می توانید اینطور بیان کنید: “این شکستنی است، پس بیا با هم فقط نگاهش کنیم.”

shopping2

  • خرید رفتن با بچه های خیلی کوچک :

اگر می خواهید با کودک زیر دوسال خود به خرید بروید حتما این کار را بعد از تغذیه و استراحت کامل او انجام دهید. بچه های کوچک در هوای خشک مراکز خرید مقدار زیادی از آب بدن خود را از دست می دهند. بنابراین به آنها مرتب مایعات بدهید.

بچه ها در این سن بغل شدن را خیلی دوست دارند. ساک های حمل کودک که والدین می پوشند و کودک را در آن می گذارند به مراتب از گذاشتن کودک در چرخ خرید بهتر است و احساس امنیت بیشتری به او می دهد.

وقتی با کودک خود به خرید می روید به ناچار به او کمتر توجه می کنید. با دادن یک اسباب بازی کوچک به دست کودکتان از توجه کامل او به شما کم می شود. اما به خاطر داشته باشید که هرچند وقت یکبار با او صحبت کنید، ارتباط چشمی برقرار نمایید و او را در آغوش بگیرید.

  • خرید رفتن با خردسالان :

 خردسالان می توانند در بعضی تصمیم گیری ها در خرید شرکت کنند. مطرح کردن سوال هایی مثل : ” به نظرت کدام یک از اینها بهتره؟” موجب می شود که کودک به جای خریدی کسل کننده ، یک خرید لذت بخش را تجربه کند. همراه داشتن آب و خوراکی مورد علاقه کودک را فراموش نکنید چون موقع خستگی خیلی به کارتان می آید.

shopping1

  • خرید رفتن با بچه های بزرگتر :

بچه های بزرگتر می توانند کمک بزرگی در خرید باشند. به خصوص در فصل خرید برای سال نو.

اگر بچه ها تبلیغات مواد غذایی را دیده و با آنها آشنا باشند، می توانند مواد غذایی مورد نظر شما را از قفسه های فروشگاه برایتان بیاورند.

  • موقع شلوغی فروشگاه ها با کودکان به خرید نروید:

خرید کردن در ساعت شلوغی فروشگاه و وقتی والدین و کودکان گرسنه و خسته هستند، خیلی سخت می شود. سعی کنید صبح یا بعدازظهر به خرید بروید. اگر بتوانیم بدون استرس ناشی از شلوغی فروشگاه خرید کنیم  آنوقت انرژی لازم را برای پاسخ دادن به نیازهای فرزندمان خواهیم داشت.

  • وقتی لازم است به کودکتان “نه” بگویید :

مهمترین بخش “نه” گفتن به کودک این است که به او بفهمانیم ما در کنارش هستیم، اگرچه نتوانیم تمام خواسته هایش را برآورده کنیم. هیچ دلیلی ندارد که شما نتوانید به کودکتان “نه” بگویید. اما همیشه این را به خاطر داشته باشید که لبخند زدن به کودک، در آغوش کشیدن و نوازش کردن او مجانی است.

  • اگر خسته شدید..

اگر انرژی و تحمل شما رو به پایان بود سعی کنید خستگی خود را د رجهت مثبت هدایت کنید. به عنوان مثال می توانید به فرزندتان بگویید : ” من خیلی خسته ام فکر کنم بهتر است چند دقیقه بیرون فروشگاه برویم . بیا چند دقیقه بیرون برویم تا هر دو سرحال شویم. ” حتی چند دقیقه هوای تازه و دوری از شلوغی می تواند حال و هوای بهتری برای والدین و کودک فراهم آورد.

  • اگر فرزندتان خسته شد…

اگر علیرغم بکاربردن تمام پیشنهاد هایی که ارائه شد، کودکتان خیلی زود خسته شد لطفا به خواسته اش احترام بگذارید. خرید می تواند صبر کند اما بچه ی خسته، گرسنه و آشفته نمی تواند.

shopping3

به خاطر داشته باشید که بچه ها همانطور که با آنها رفتار می شود عمل می کنند. اگر به اندازه ی کافی برای کودکمان وقت بگذاریم، به او توجه کنیم، در مقابلش صبور باشیم و او را درک کنیم او نیز موقع خرید و دیگر موقعیت های چالش برانگیز زندگی اش تحمل بیشتری خواهد داشت تا کودکی که همیشه با موقعیت های استرس زا روبرو بوده بدون اینکه از لحاظ احساسی حمایت شده باشد.

ترجمه : شیرین

منبع : www.naturalchild.org

 

کودکان پنج تا شش ساله

خیلی از بچه ها در شش سالگی وارد مدرسه می شوند. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به آنچه از یک کودک پنج تا شش ساله می توانید توقع داشته باشید و اینکه چطور می توانید به پیشرفت کودکتان در جنبه های مختلف کمک کنید.

6years3

پیشرفت در مهارت های اجتماعی / عاطفی

برای کودک پنج ساله شما خانواده مرکز دنیا است.  اگرچه او باید با بچه های دیگر بازی کند و رابطه دوستی برقرار نماید اما زندگی عاطفی او هنوز در خانه جریان دارد. بچه ها تا شش سالگی هنوز به شما وابسته هستند و ممکن است موقع رفتن به مدرسه دچار اظطراب شوند.

کودک در مدرسه با عقاید و رفتارهای مختلف، و با یک سیستم جدید روبرو است که قوانین آن با خانه کاملا متفاوت است. این شرایط ممکن است او را گیج و خسته کند. بنابراین اگر کودک بعد از مدرسه به شما چسبید، با تحکم صحبت کرد و یا گریه کرد تعجب نکنید. هر بچه ای در مقابل فشارها به روش خودش واکنش نشان می دهد.

کودکان بین پنج تا شش سالگی احساس دلسوزی و همدردی نسبت به دیگران را متوجه می شوند. در این سن به اینکه دختر یا پسر هستند خیلی توجه می کنند و اغلب با همجنس های خود بازی می کنند و بازی گروهی را به تنهایی بازی کردن ترجیح می دهند.

کودک شما در این سن خیلی مستقل می شود و می تواند رفتارش را کنترل کند. اگر قبلا  کج خلق و بهانه گیر بوده ، حالا این رفتارها خیلی کمتر در او دیده می شود. او حالا می تواند مفهوم عادلانه را درک کند و قوانین بازی را رعایت می کند. هرچند که در بازی با دیگران با خیلی چیزها ممکن است کنار بیاید اما هنوز هم گاهی جر می زند، ناراحت  می شود یا    می گوید که اصلا نمی خواهم با تو بازی کنم.

کودک شما حالا می تواند دلیل هر کاری را بفهمد. او سوال های جدی می پرسد و می خواهد پاسخ قانع کننده بشنود. اگر کودک شما قبل از انجام هر کاری از شما اجازه می گیرد، به این دلیل است که او تازه شروع به یاد گرفتن قوانین کرده و می خواهد بداند کدام کار درست و کدام کار نادرست است.

پیشرفت در درک مفاهیم

کودک بین پنج تا شش سالگی نسبت به دنیا دید کافی پیدا کرده و می فهمد که در دنیا چیزهای متفاوت بسیاری در کنار هم هستند. او ارزش ها را درک می کند و می فهمد که خانواده های مختلف ممکن است ارزش های مختلفی داشته باشند.

در این سن کودکان قوانین را دوست دارند. دید او نسبت به دنیا خیلی وسیع تر می شود و او می فهمد که قوانین برای این هستند که بی نظمی به وجود نیاید.

کودک پنج ساله مفهوم فضا و زمان را خیلی خوب درک می کند.

او خیلی خوب اشیا را براساس رنگ، شکل و اندازه مرتب می کند و می تواند چهار رنگ را نام ببرد و ده تا دوازده رنگ را تشخیص بدهد.

وقتی کودک شش ساله می شود می تواند اشیا را به ترتیب از کوچک به بزرگ ، کوتاه به بلند و سبک به سنگین مرتب کند.

child4

او می تواند کمیت یک چیز را بعد از تغییر شکل درک کند. مثلا متوجه می شود که مقدار یک گلوله گل رس وقتی آن را پهن می کنیم تغییر نمی کند.

کودک در این سن می تواند یک آدم نقاشی کند و برایش سر ، بدن ، دست ها، پاها، چشم، بینی و دهان بکشد. او   می تواند خانه ای دارای در ، پنجره و سقف بکشد. می تواند حروف را کپی کند یا حتی بعضی از حروف را به خاطر سپرده و بعدا بنویسد. هرچند که نمی تواند حروف را بخواند اما می تواند حروف را از هم تشخیص دهد.

رشد جسمی

کودکان در این سن اغلب با غرور و مطمئن در مورد مهارت های فیزیکی خود صحبت می کنند. در پایان پنج سالگی رشد فیزیکی کودک به حدی می رسد که می تواند تقریبا تمام کارهای خود را انجام دهد و کارهایی را که قبلا انجام می داده حالا بهتر انجام می دهد.

کودک پنج تا شش ساله از فعالیت های بدنی لذت می برد. او می تواند خوب بالا برود، شنا یاد بگیرد، برقصد و لی لی کند.

6years4

پیشرفت در مهارت های گفتاری

تا این سن بچه ها دستور زبان مادری خود را به خوبی یاد می گیرند. هرچند ممکن است در بیان افکارشان یا اتفاقات پیچیده دچار مشکل شوند و نتوانند جمله های خیلی خوبی بسازند ، ولی خیلی واضح صحبت می کنند. آنها می توانند اسم، آدرس، سن و تاریخ تولد خود را بگویند. معنی کلمه ها را می فهمند و می توانند مفهوم جمله ها را درک کنند.

کودک شما  حالا می تواند قصه بگوید و با دوستان خود گفت و گو کند. او گوش دادن به قصه را دوست دارد، از آواز و ترانه خواندن و شنیدن جوک و معما لذت می برد.

6 years5

وقتی بچه ها به مدرسه می روند ممکن است موقع صحبت کردن کلمه هایی را به کار ببرند که شما دوست ندارید. خیلی ساده به او بگویید که دوست ندارید از این کلمه ها استفاده کند و می توانید کلمه ی مناسبی را برای جایگزین کردن به او پیشنهاد دهید.

شما چه کار هایی می توانید انجام دهید:
فرزندتان را حمایت و تشویق کنید.

کودک شش ساله به حمایت و تشویق شما نیاز دارد بخصوص اگر در این سن وارد مدرسه می شود. او به این نکته توجه می کند که در مقایسه با بچه های دیگر چه کارهایی را می تواند انجام دهد و چه کارهایی را نمی تواند. برای بهتر انجام دادن کارهایی که دوست دارد حتما به کمک شما نیاز دارد.

شما می توانید با  تمرکز بر توانایی های خاص کودکتان به او کمک کنید تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد. می توانید با سپردن کارهای ساده ی منزل به کودک ، طعم خوش موفقیت را به او بچشانید.

با هم وقت بگذرانید.

در صورتیکه خواهر یا برادر کوچک تر در خانه باشد، کودک شش ساله شما ممکن است به وقتی که با خواهر یا برادر کوچکترش می گذرانید در حالیکه او در مدرسه است، حسادت کند. به او اطمینان دهید که ” زمان ویژه ای”  را ” فقط با او “ می گذرانید و به خاطر قدرت و اعتماد به نفسی که در مقابل چالش های مدرسه داشته، برایش جایزه ای در نظر گرفته اید.

پسر بچه های شش ساله نیاز به کمک ویژه ای از طرف پدرشان ( یا مردی از بین دوستان یا خویشاوندان نزدیک در صورت فقدان پدر) دارند. پسر بچه ها معمولا در خانه بیشتر رفتارهای زنانه را می بینند و کمتر شاهد خلق و خوی مردانه هستند. آنها دوست دارند بدانند در دنیای مردها چه خبر است. اگر پسر شما این شانس را داشته باشد که با پدرش وقت بگذراند ، در موقعیت های اجتماعی و ارتباط با پسرهای دیگر اعتماد به نفس خیلی بیشتری خواهد داشت.

6years2

بازی کردن و یاد گرفتن

بچه های پنج تا شش ساله خیلی از بازی ها را دوست دارند. به کودکتان  فرصت انجام این کارها را بدهید: نقاشی کشیدن، رنگ آمیزی کردن، مرتب چیدن اشیا، تطبیق اشکال و حروف، گوش دادن به موسیقی و قصه

بچه ها در این سن دوست دارند چیزهای زیادی بدانند و شما می توانید یک راهنما، مرجع و معلم برایشان باشید. وقتی کودکتان وارد مدرسه می شود خوب است که با معلمش در مورد خصوصیات او صحبت کنید. هر روز وقت بگذارید و به حرف های فرزندتان در مورد اتفاق های که در مدرس روی داده گوش کنید.

6 year1

در این سن مشخص شده که کودک شما راست دست یا چپ دست است . هرگز کودک را مجبور به نوشتن با دست راست یا چپ نکنید.

مشاوره کنید.

اگر یکی از موارد زیر را در کودک خود می بینید و نگران هستید، با یک متخصص مشورت کنید.

  • اگر کودک شما در مدرسه در کنترل ادرارش مشکل دارد.
  • اگر به برقرار کردن ارتباط با بچه های دیگر یا آنچه در اطرافش می گذرد توجه نشان نمی دهد .
  • اگر مشکل یادگیری در مدرسه دارد.
  • اگر پس از گذشتن یک هفته از شروع مدرسه هنوز موقع جدا شدن از شما خیلی استرس دارد.

اطلاعات ارائه شده در این مقاله فقط جهت راهنمایی است . اگر نگران پیشرفت کودک خود هستید یا پیشرفت کودکتان با بچه های هم سن و سال خودش خیلی تفاوت دارد، با یک متخصص مشورت کنید. چنانچه مشکلی وجود داشته باشد زودتر به او کمک می کنید و اگر مشکلی وجود نداشته باشد از نگرانی رها می شوید . در نظر داشته باشید که هر بچه ای استعداد خاص خودش را دارد.

ترجمه : شیرین

منبع : www.raisingchildren.net

هشت آرزوی عجیبی که بنیاد یک آرزو کن برآورده کرده است !

make a wish
                بنیاد یک آرزو کن

بنیاد «یک ‌آرزو کن» از سال١٩٨٠ تاسیس شده است؛ بنیادی که در تمام این سال‌ها تلاش کرده تا آرزوی هزاران‌هزار کودک سرطانی را برآورده کند؛ کودکانی که با بیماری‌های صعب‌العلاج درگیر هستند و بسیاری از آنها امید زیادی به ادامه زندگی ندارند.

این بنیاد در تمام این سال‌ها با کمک کمپانی‌های قدری همچون «والت‌دیزنی» و البته ستاره‌های هالیوودی، بچه‌ها را برای رسیدن به آرزوهای کوچکشان کمک کرده و همیشه با ایده‌های عجیبی بچه‌ها را به آرزویشان رسانده است. هشت‌آرزوی عجیبی که در سال گذشته توسط بنیاد «یک آرزو کن» به حقیقت رسیده از این قرار است:

دیزنی حامی یک آرزو کن
                  دیزنی حامی یک آرزو کن

٨- سم در بزرگ‌ترین لیگ دنیا شرکت کرد
سم درست مانند خیلی از بچه‌های همسن‌وسالش در آمریکا، بیسبال را دوست دارد. اما در سال‌های اخیر با ابتلا به سرطان خون و تخریب سلول‌های عصبی‌اش، قادر به بازی در زمین بیسبال نبود و تنها از قاب تلویزیون بازی‌های مهم را دنبال می‌کرد. یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای سم، بیسبال بازی‌کردن بود، اما از آنجایی که نمی‌توانست، دوست داشت حداقل یک مکان مناسب کنار زمین داشته باشد تا بتواند از نزدیک، هم‌تیمی‌هایش را راهنمایی کند. اینجا بود که بنیاد «یک آرزو کن» دست به کار شد. آنها برای او یک جای کوچک درست کردند که بتواند با دستگاه‌هایی که به بدن او وصل بود، کنار زمین بیسبال دراز بکشد و از همان‌جا بازی را تماشا کند و برای دوستان و هم‌تیمی‌هایش راهنمای خوبی باشد. برای این کار دانشگاه‌های زیادی دست‌به‌کار شدند و زمین بزرگ و حرفه‌ایشان را در اختیار هم‌تیمی‌های سم گذاشتند. با مقدار پولی که در مراسم‌های مختلف دانشکده‌های می‌سی‌سی‌پی، آیوا و… برگزار شد، دانشجویان توانستند یک مکان را برای سم در نظر بگیرند، دورش را حصار بکشند و تمام موارد امنیتی را در نظر بگیرند تا سم ١١ساله بتواند به یکی از آرزوهای بزرگش برسد!

٧- ٣۵میلیون کارت امید 
بعضی آدم‌ها از همان ابتدا با یک‌روحیه مبارز به دنیا می‌آیند. آنها همیشه به برنده‌بودن احتیاج دارند؛ اگر مایکل جردن تنها فقط برای سرگرمی بسکتبال بازی می‌کرد، هیچ‌وقت مایکل جردنی که امروز می‌شناسیم، نبود. دانلد ترامپ فقط به‌دنبال پول نیست، او تمام اسکناس‌های روی زمین را می‌خواهد و دوست دارد توجه تمام مردم دنیا را به خودش جلب کند و همین شاخصه است که او را به دانلد ترامپ تبدیل می‌کند. آدم‌های مبارز در هرجایی که باشند، بازهم مبارز هستند و آمده‌اند که برنده باشند. در سال١٩٨٩ کریگ ٩ساله با تومور مغزی در رینگ قرار داشت. دوستانش برای او کارت‌های امیدبخش می‌فرستادند و آرزو می‌کردند که خوب شود. اما کریگ تنها به چندکارت راضی نمی‌شد، او تمام کارت‌های دنیا را می‌خواست و آرزویش همین بود. اینجا بود که بنیاد «یک آرزو کن» وارد شد و در یک بیانیه اعلام کرد آرزوی یک‌کودک ٩ساله، تنها فرستادن یک کارت آرزو برای سلامتی اوست. کارت‌های زیادی به سوی کریگ ٩ساله روانه شد و همان‌موقع یک معجزه رخ داد. یک تاجر متمول تصمیم گرفت تا هزینه جراحی کریگ را برعهده بگیرد و او تحت‌عمل قرار گرفت. اما نکته قابل‌توجه اینجا بود که کریگ تا سال٩١ نزدیک به ٣۵میلیون‌کارت دریافت کرد و تا همین امروز هم زنده است. او یکی از بزرگ‌ترین مبارزانی است که به جنگ با سرطان رفته و توانسته آن را شکست دهد.

بازیگران هالیود حامی بنیاد یک آرزو کن
بازیگران هالیود حامی بنیاد یک آرزو کن

۶- آدمخوارها 
«جزیره جیلیان» عنوان سریالی است که در دهه۶٠ به‌شدت محبوب بود؛ سریالی که با رسیدن به فصل‌سوم به تعطیلی کشیده شد و مخاطبان را با یک دنیا علامت سوال در مورد قهرمانان داستان رها کرد. این سریال سال‌ها و سال‌ها به‌صورت بازپخش از شبکه‌های مختلف روی آنتن می‌رفت و هربار سیل عظیمی از مخاطبان را برای بارچندم ناامید می‌کرد. در میان تمام این مخاطبان یک دختر ١٠ساله مبتلا به سرطان حضور داشت. او دوست داشت بداند که چه بر سر جیلیان و همراهانش آمده است، آیا طعمه آدم‌خواران جزیره شدند یا اینکه توانستند راه فرار از جزیره را پیدا کنند. باز هم «یک آرزو کن» دست‌به‌کار شد. با تمام بازیگران سریال تماس گرفت و از آنها خواست تا برای برآورده‌کردن آرزوی یک‌دختر ١٠ساله به آنها کمک کنند. خب اینطور شد که گروه تولید و فیلمبرداری دست‌به‌کار شدند و یک‌قسمت نهایی برای دختری که دوست داشت بداند سرنوشت جیلیان و دوستانش چه شده است، درست کردند؛ آرزویی که توانست امید زیادی به سامانتا دهد تا توان بیشتری برای جنگ با سرطان پیدا کند.

۵- آشپز بی‌احساس 
اما یکی از عجیب‌ترین آرزو‌ها، آرزوی انزوی شش‌ساله بود. او یکی از طرفداران پروپا قرص برنامه «آشپزی با اینا گارتن» بود. انزوی با سرطان خون در جنگ بود و همیشه برنامه‌های آشپزی را روی تختخوابش تماشا می‌کرد. او یک آرزوی کوچک داشت و می‌خواست از نزدیک اینا را ببیند و برای او به‌صورت زنده غذای مورد علاقه‌اش را درست کند. خب، آرزوی خیلی بزرگی نبود! اما آشپز موردنظر علاقه‌ای به انجام‌دادن این کار نداشت!! تمام رسانه‌ها وارد عمل شدند و تلاش کردند او را راضی کنند، اما هیچ‌راهی وجود نداشت. سه‌سال از مطرح‌کردن این آرزو می‌گذشت و اینا گاردن راضی نمی‌شد و هربار اعلام می‌کرد علاقه‌ای به انجام این کار ندارد!!! رسانه‌ها به او حمله کردند و بعد از مدت کوتاهی هیچ‌تهیه‌کننده‌ای حاضر به ‌کارکردن با او نشد تا در نهایت نامش از خاطره‌ها گم شد. بنیاد «یک آرزو کن» بعد از تلاش‌های شبانه‌روزی از انزو خواست تا یک آرزوی دیگر داشته باشد و در نهایت انزو به رقصیدن و شناکردن با دلفین‌ها راضی شد… .

هنرپیشه حامی بنیاد یک آرزو کن
           هنرپیشه حامی بنیاد یک آرزو کن

۴- خرس بزرگ 
در سال١٩٩۶ اریک ١٧ساله که از تومور مغزی رنج می‌برد، آرزوی عجیبی داشت. او آرزوی کشتن یک‌خرس بزرگ را داشت!!! «یک آرزو کن» تمام راه‌ها را رفت و خرس‌قهوه‌ای بزرگی برای این کار انتخاب شد. اینجا بود که انجمن حمایت از حیوانات وارد کار شد و جنگ و دعوا به راه افتاد. بعد از صحبت‌های فراوان، اریک راضی شد تا به جای اینکه خرس را بکشد، با او یک عکس یادگاری بگیرد! پیرس برانسون برای این کار داوطلب شد و خانواده اریک را به یک میهمانی شام دعوت کرد و قرار شد همراه آنها تا جنگلی که خرس در آن زندگی می‌کند، بروند و خرس را با آمپول بیهوشی شکار کنند تا اریک بتواند مانند شکارچی‌ها با خرس بیهوش عکس بگیرد. اما این تمام ماجرا نبود. بعد از اینکه اریک راضی شد، یک روز بدون اینکه به کسی خبر دهد، همراه با پدر و شکارچی‌ای که برای این کار انتخاب شده بود، صبح زود به جنگل رفتند و تا به همین امروز هیچ‌کس خبر ندارد که آیا اریک واقعا یک‌خرس را کشته یا اینکه… . بعد از این ماجرا «یک آرزو کن» خودش را از تمام آرزوهایی که به شکارکردن و کشتار مربوط می‌شد، جدا کرد.

٣- نبرد مجازی 
بن، ٩ساله بعد از اینکه به سرطان خون مبتلا شد، راه‌حل جدید و تازه‌ای را برای مبارزه با سرطان و پشت‌سرگذاشتن عوارض بعد از شیمی‌درمانی برای خودش انتخاب کرد. او فکر کرد به جای اینکه بعد از شیمی‌درمانی یک‌جا بنشیند و تنها به این بیندیشد که قرار است به‌زودی بمیرد، تصمیم به مبارزه گرفت؛ یک مبارزه با دشمنی به نام سرطان. او آرزو کرد در یک بازی کامپیوتری حضور داشته باشد و به جنگ با سرطان برود؛ جنگی که در آن تمام سلول‌های سرطانی قرار بود نابود شود. از تولید‌کنندگان بازی دعوت شد تا برای بازی‌ای که مخصوص بن بود، سناریو نوشته شود. طراحی شخصیت شود و در نهایت بازی طوری جلو برود که بن بتواند در آن تمام سلول‌های سرطانی را نابود کند. شش‌ماه بعد کمپانی «لوکاس» بازی بن را طراحی و تولید کرد. از آنجایی که بن یکی از دوست‌داشتنی‌ترین بچه‌های دنیا است، از کمپانی لوکاس درخواست کرد این بازی تنها به او تعلق نداشته باشد. کاراکتر‌های دیگری هم وارد بازی شدند و هربچه‌ای که با سرطان دست‌وپنجه نرم می‌کرد، می‌توانست نام خودش را به‌عنوان جنگجو وارد بازی کند و به نبرد با سلول‌های سرطانی برود.

٢- بازی سه‌بعدی 
درحالی‌که بازی «ورلد آف‌کرفت» همه‌گیر شده بود و تمام معتادان به بازی‌های کامپیوتری درگیر آن بودند. ازرا چارلتون پسربچه ١٠ساله با تومور مغزی در جدال بود. ازرا از همکلاسی‌هایش شنیده بود که این بازی چقدر هیجان‌انگیز است، اما پدر خانواده توانایی مالی برای خرید یک کامپیوتر مناسب و یک‌اکانت برای ورود به بازی را نداشت. چندماه پیش خانه آنها در یک حادثه آتش‌سوزی سوخته و همه‌چیز از بین رفته بود. بنیاد «یک آرزو کن» زمانی که از این ماجرا باخبر شد، تصمیم گرفت تا یک هدیه هیجان‌انگیز به ازرا و خانواده‌اش بدهد. آنها با کمپانی‌ای که بازی کامپیوتری «ورلد آف‌کرفت» را طراحی کرده بود، تماس گرفتند و از آن خواستند یک‌تور هیجان‌انگیز برای ازرا در کمپانی در نظر بگیرد. اینطور شد که ازرا به‌عنوان میهمان افتخاری وارد شرکتی شد که تمام همکلاسی‌هایش آرزوی ورود به آن را داشتند. آنجا بود که او با عینک سه‌بعدی وارد بازی شد و به صورت زنده یک‌روز تمام بازی کرد.

١- گاتهام واقعی 
اما عجیب‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین آرزویی که بنیاد «یک آرزو کن» برآورده کرده است، «بت کید» است. برای برآورده‌کردن این آرزو یک‌روز تمام شهر سانفرانسیسکو دست‌به‌دست هم دادند تا آرزوی یک‌کودک پنج‌ساله برآورده شود. مایل سه‌سال بود که با سرطان در جدال بود و زمانی که بنیاد «یک آرزو کن» از آرزوی عجیب او باخبر شد، یک اعلان به شهر سانفرانسیسکو داد و از شهروندان درخواست همکاری کرد. در این واقعه نه‌تنها شهروندان، بلکه نیروی پلیس و حتی شهردار هم وارد بازی شدند و به مدت چندساعت اسم شهرشان را به گاتهام تغییر دادند و بت کید با لباس و البته موتور و ماشین بت من، وارد شهر شد و تمام شهر را از شر دزدان و شروران نجات داد و در پایان روز، کلید طلایی شهر را از دستان شهردار برای برقرارکردن امنیت به شهر دریافت کرد.

منبع : سایت خبری فرارو