یک باجافزار کامپیوتری طی سه روز گذشته، سیستمهای بهداشتی و درمانی، دانشگاهی و ارتباطی را مورد حمله قرار داده، فعالیت آنان را مختل کرده و معضلات زیادی برای بیماران و دانشجویان ایجاد کرده است. یک شرکت مشهور سازنده نرمافزار اعلام کرده است که بیش از ۵۷ هزار مورد آلودگی را در ۹۹ کشور از جمله در روسیه و اوکراین شناسایی کرده است. خبرگزاریهای چینی هم از آلودگی برخی مدارس راهنمایی و دانشگاهها در چین خبر دادهاند. باجافزار یک برنامه کامپیوتری مخفی است که اطلاعات را قفل و رمزنگاری میکند و برای بازگشایی دوباره آن درخواست پول میکند.
یک باجافزار کامپیوتری طی ۴۸ ساعت به مهمترین رویداد خبری جهان تبدیل شده و نام خود را بهعنوان بزرگترین باجافزار تاریخ ثبت کرده است. این باجافزار WanaCryptor 2.0 نام دارد و با قفل کردن کامپیوترهای قربانیان از آنان تقاضای پول میکند. هرچند نمونه چنین باجافزارهایی پیش از این هم در اینترنت دیده شده بود اما اهمیت این باجافزار در حمله سریع به سیستمهای بهداشت و درمان و دانشگاهی یا ارتباطی در بیش از ۱۰۰ کشور جهان است که باعث شده هزاران بیمار، دانشجو و… قادر به کار کردن با کامپیوترهای خود نباشند. تنها در انگلستان این باجافزار باعث از کار افتادن سیستمهای کامپیوتری ۱۶ بیمارستان بزرگ این کشور شد. برخی از این بیمارستانها عملهای غیر ضروری و کل قرارهای ملاقات بیماران خود را لغو کردند، چراکه به دلیل آلودگی سیستمهای خود قادر به دسترسی به اطلاعات بیماران نبودند. بر اساس نخستین گزارشها بیش از ۴۵ هزارکامپیوتر در سراسر جهان به این باجافزار آلوده شدهاند. انگلستان، اسپانیا و روسیه از نخستین کشورهایی بودند که آلوده شدن کامپیوترهای خود را به این سیستم گزارش کردهاند.
باج افزار چیست
اجافزار یک برنامه کامپیوتری مخفی است که در صورت آلوده کردن سیستم قربانی تمامی اطلاعات آن را قفل و رمزنگاری میکند و سپس با گذاشتن یک پیغام در صفحه نمایش از او میخواهد با واریز مبلغی کد یا پسورد بازشدن قفل اطلاعات را دریافت کند. دسترسی به اطلاعات روی کامپیوتر در صورت آلوده شدن به این باجافزارها به هیچ شکلی ممکن نیست و تنها راه حذف سیستم عامل و استفاده از فایل پشتیبان برای بازگرداندن اطلاعات است. در مورد WanaCrypto این بدافزار برای بازگشایی دوباره کامپیوتر ۳۰۰ دلار پول را بهصورت پول مجازی بیتکوین از قربانی درخواست میکند و در غیر اینصورت هشدار پاک شدن اطلاعات را به کاربر میدهد. برخی از کسانی که این مبلغ را به هکرها پرداخت کردهاند از بازگشایی دوباره آن خبر دادهاند اما برخی دیگر هم گفتهاند به رغم پرداخت قادر به دیدن اطلاعات کامپیوتر خود نشدهاند.
بر اساس گزارش یک مرکز تحقیقاتی باجافزار WanaCryptor یکی از نرمافزارهای توسعه داده شده توسط آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) به نام EternalBlue است که ظاهرا این نهاد برای شکستن سیستمهای امنیتی ویندوز از آن استفاده میکرده و یک ماه قبل یک گروه هکری آن را افشا کرد و در اختیار عموم قرار داد. ادوارد اسنودن کارمند سابق NSA و افشاگر اطلاعات امنیتی آمریکا در حوزه تکنولوژی که هماکنون در روسیه زندگی میکند با انتشار بیانیهای مقصر اصلی این موضوع را آژانس امنیت ملی آمریکا قلمداد کرده و خواستار آن شده این آژانس مسوولیت این موضوع را برعهده بگیرد.
شرکت مایکروسافت یک ماه قبل از آن یک بهروزرسانی را برای ویندوز منتشر کرده بود که در صورت نصب روی دستگاه اجازه آلوده شدن دستگاه به این باجافزار را نمیداد. تمامی دستگاههایی که طی دو روز اخیر به این ویروس آلوده شدهاند از جمله دستگاههای هستند که این بهروزرسانی را نصب نکردهاند یا از سیستمعامل قدیمی ایکس پی استفاده میکردهاند که مدتهاست دیگر از سوی مایکروسافت از نظر امنیتی پشتیبانی نمیشود. با این حال که مایکروسافت این تهدید امنیتی صرفا شامل حال سیستم عامل آن میشود نیز روز گذشته اطلاعیهای صادر کرد و گفت بهروزرسانی جدید و کمک به مشتریان خود را برای مقابله با این تهدید در دستور کار قرار داده است. اما چرا عمده تمرکز این باجافزار روی سیستمهای بهداشت و درمان بوده است؟ به نظر میرسد قدیمی بودن سیستمها و استفاده از سیستمعاملهایی چون ایکسپی از یکسو و حیاتی و ارزشمند بودن اطلاعات بیماران از سوی دیگر باعث توجه هکرها به تخریب بیشتر در این بخش شده است.
واکنشها و راههای مقابله
این باجافزار عموما از طریق ایمیل و فایل آلوده با پسوند ورد یا PDF منتشر میشود و بهصورت ایمیل به کامپیوتر کاربر وارد میشود. همچنین دیدن برخی سایتها باعث آلودگی سیستم عامل ویندوز به آن میشود. مهمترین توصیه کارشناسان برای مقابله با این باجافزار پیشگیری است. در صورتی که کامپیوتر شما سیستم عامل قدیمی ایکسپی دارد بهتر است هرچه سریعتر سیستم عامل خود را به سیستم عامل جدیدتری ارتقا بدهید همچنین استفاده از سیستمعاملهای قفل شکسته که قابلیت بهروزرسانی از سایت مایکروسافت را ندارند هم باعث در معرض خطر قرار گرفتن کامپیوتر میشود. کارشناسان همچنین به کاربران توصیه میکنند همواره از اطلاعات خود به اشکال مختلف پشتیبان بگیرند. اما برای کامپیوترهایی که به این باجافزار آلوده شدهاند راهحلهای زیادی وجود ندارد یا حذف ویندوز و پاک کردن سیستم و نصب دوباره آنکه عملا باعث حذف اطلاعات میشود یا پرداخت مبلغ مورد درخواست هکرها به آنها که البته در این زمینه هم اطمینان چندانی از عملکرد مناسب باجافزار پس از پرداخت پول وجود ندارد.
هشدار پلس فتا
هرچند در ایران هنوز گزارشی از آلودگی به این باجافزار منتشر نشده اما به دلیل استفاده از سیستمهای قفل شکسته و همچنین سیستمعاملهای قدیمی زیاد کشور ما هم در خطر آلودگی قرار دارد. معاون حقوقی و امور بینالملل پلیس فتا در این زمینه گفت: این حمله که از عصر جمعه در دنیا بهصورت وسیع آغاز شده و هدفی جز باجگیری ندارد، بسیاری از کشورها را درگیر کرده است. این حمله از نوع باجافزار است و قصد افراد حملهکننده باجگیری از طریق اطلاعات کاربران است. وی ادامه داد: حمله روز گذشته یک حمله بینالمللی و همهجانبه بوده و تنها یک کشور مورد هدف هکرها نبوده است. اینکه گفته شود در این حمله تنها یک کشور مورد هدف بوده، موضوع صحیحی نیست. معاون حقوقی و امور بینالملل پلیس فتا با اعلام اینکه بارها به دستگاهها و مراکز حساس در مورد بدافزارهای باجگیر توصیههای ایمنی ارائه شده است، تاکید کرد: از مسوولان «آیتی» سازمانها میخواهیم تا امنیت دستگاههای خود را با بهروزرسانی کردن در برابر این حملهها ایمن کنند.
بنیاد «یک آرزو کن» از سال١٩٨٠ تاسیس شده است؛ بنیادی که در تمام این سالها تلاش کرده تا آرزوی هزارانهزار کودک سرطانی را برآورده کند؛ کودکانی که با بیماریهای صعبالعلاج درگیر هستند و بسیاری از آنها امید زیادی به ادامه زندگی ندارند.
این بنیاد در تمام این سالها با کمک کمپانیهای قدری همچون «والتدیزنی» و البته ستارههای هالیوودی، بچهها را برای رسیدن به آرزوهای کوچکشان کمک کرده و همیشه با ایدههای عجیبی بچهها را به آرزویشان رسانده است. هشتآرزوی عجیبی که در سال گذشته توسط بنیاد «یک آرزو کن» به حقیقت رسیده از این قرار است:
دیزنی حامی یک آرزو کن
٨- سم در بزرگترین لیگ دنیا شرکت کرد
سم درست مانند خیلی از بچههای همسنوسالش در آمریکا، بیسبال را دوست دارد. اما در سالهای اخیر با ابتلا به سرطان خون و تخریب سلولهای عصبیاش، قادر به بازی در زمین بیسبال نبود و تنها از قاب تلویزیون بازیهای مهم را دنبال میکرد. یکی از بزرگترین آرزوهای سم، بیسبال بازیکردن بود، اما از آنجایی که نمیتوانست، دوست داشت حداقل یک مکان مناسب کنار زمین داشته باشد تا بتواند از نزدیک، همتیمیهایش را راهنمایی کند. اینجا بود که بنیاد «یک آرزو کن» دست به کار شد. آنها برای او یک جای کوچک درست کردند که بتواند با دستگاههایی که به بدن او وصل بود، کنار زمین بیسبال دراز بکشد و از همانجا بازی را تماشا کند و برای دوستان و همتیمیهایش راهنمای خوبی باشد. برای این کار دانشگاههای زیادی دستبهکار شدند و زمین بزرگ و حرفهایشان را در اختیار همتیمیهای سم گذاشتند. با مقدار پولی که در مراسمهای مختلف دانشکدههای میسیسیپی، آیوا و… برگزار شد، دانشجویان توانستند یک مکان را برای سم در نظر بگیرند، دورش را حصار بکشند و تمام موارد امنیتی را در نظر بگیرند تا سم ١١ساله بتواند به یکی از آرزوهای بزرگش برسد!
٧- ٣۵میلیون کارت امید
بعضی آدمها از همان ابتدا با یکروحیه مبارز به دنیا میآیند. آنها همیشه به برندهبودن احتیاج دارند؛ اگر مایکل جردن تنها فقط برای سرگرمی بسکتبال بازی میکرد، هیچوقت مایکل جردنی که امروز میشناسیم، نبود. دانلد ترامپ فقط بهدنبال پول نیست، او تمام اسکناسهای روی زمین را میخواهد و دوست دارد توجه تمام مردم دنیا را به خودش جلب کند و همین شاخصه است که او را به دانلد ترامپ تبدیل میکند. آدمهای مبارز در هرجایی که باشند، بازهم مبارز هستند و آمدهاند که برنده باشند. در سال١٩٨٩ کریگ ٩ساله با تومور مغزی در رینگ قرار داشت. دوستانش برای او کارتهای امیدبخش میفرستادند و آرزو میکردند که خوب شود. اما کریگ تنها به چندکارت راضی نمیشد، او تمام کارتهای دنیا را میخواست و آرزویش همین بود. اینجا بود که بنیاد «یک آرزو کن» وارد شد و در یک بیانیه اعلام کرد آرزوی یککودک ٩ساله، تنها فرستادن یک کارت آرزو برای سلامتی اوست. کارتهای زیادی به سوی کریگ ٩ساله روانه شد و همانموقع یک معجزه رخ داد. یک تاجر متمول تصمیم گرفت تا هزینه جراحی کریگ را برعهده بگیرد و او تحتعمل قرار گرفت. اما نکته قابلتوجه اینجا بود که کریگ تا سال٩١ نزدیک به ٣۵میلیونکارت دریافت کرد و تا همین امروز هم زنده است. او یکی از بزرگترین مبارزانی است که به جنگ با سرطان رفته و توانسته آن را شکست دهد.
بازیگران هالیود حامی بنیاد یک آرزو کن
۶- آدمخوارها
«جزیره جیلیان» عنوان سریالی است که در دهه۶٠ بهشدت محبوب بود؛ سریالی که با رسیدن به فصلسوم به تعطیلی کشیده شد و مخاطبان را با یک دنیا علامت سوال در مورد قهرمانان داستان رها کرد. این سریال سالها و سالها بهصورت بازپخش از شبکههای مختلف روی آنتن میرفت و هربار سیل عظیمی از مخاطبان را برای بارچندم ناامید میکرد. در میان تمام این مخاطبان یک دختر ١٠ساله مبتلا به سرطان حضور داشت. او دوست داشت بداند که چه بر سر جیلیان و همراهانش آمده است، آیا طعمه آدمخواران جزیره شدند یا اینکه توانستند راه فرار از جزیره را پیدا کنند. باز هم «یک آرزو کن» دستبهکار شد. با تمام بازیگران سریال تماس گرفت و از آنها خواست تا برای برآوردهکردن آرزوی یکدختر ١٠ساله به آنها کمک کنند. خب اینطور شد که گروه تولید و فیلمبرداری دستبهکار شدند و یکقسمت نهایی برای دختری که دوست داشت بداند سرنوشت جیلیان و دوستانش چه شده است، درست کردند؛ آرزویی که توانست امید زیادی به سامانتا دهد تا توان بیشتری برای جنگ با سرطان پیدا کند.
۵- آشپز بیاحساس
اما یکی از عجیبترین آرزوها، آرزوی انزوی ششساله بود. او یکی از طرفداران پروپا قرص برنامه «آشپزی با اینا گارتن» بود. انزوی با سرطان خون در جنگ بود و همیشه برنامههای آشپزی را روی تختخوابش تماشا میکرد. او یک آرزوی کوچک داشت و میخواست از نزدیک اینا را ببیند و برای او بهصورت زنده غذای مورد علاقهاش را درست کند. خب، آرزوی خیلی بزرگی نبود! اما آشپز موردنظر علاقهای به انجامدادن این کار نداشت!! تمام رسانهها وارد عمل شدند و تلاش کردند او را راضی کنند، اما هیچراهی وجود نداشت. سهسال از مطرحکردن این آرزو میگذشت و اینا گاردن راضی نمیشد و هربار اعلام میکرد علاقهای به انجام این کار ندارد!!! رسانهها به او حمله کردند و بعد از مدت کوتاهی هیچتهیهکنندهای حاضر به کارکردن با او نشد تا در نهایت نامش از خاطرهها گم شد. بنیاد «یک آرزو کن» بعد از تلاشهای شبانهروزی از انزو خواست تا یک آرزوی دیگر داشته باشد و در نهایت انزو به رقصیدن و شناکردن با دلفینها راضی شد… .
هنرپیشه حامی بنیاد یک آرزو کن
۴- خرس بزرگ
در سال١٩٩۶ اریک ١٧ساله که از تومور مغزی رنج میبرد، آرزوی عجیبی داشت. او آرزوی کشتن یکخرس بزرگ را داشت!!! «یک آرزو کن» تمام راهها را رفت و خرسقهوهای بزرگی برای این کار انتخاب شد. اینجا بود که انجمن حمایت از حیوانات وارد کار شد و جنگ و دعوا به راه افتاد. بعد از صحبتهای فراوان، اریک راضی شد تا به جای اینکه خرس را بکشد، با او یک عکس یادگاری بگیرد! پیرس برانسون برای این کار داوطلب شد و خانواده اریک را به یک میهمانی شام دعوت کرد و قرار شد همراه آنها تا جنگلی که خرس در آن زندگی میکند، بروند و خرس را با آمپول بیهوشی شکار کنند تا اریک بتواند مانند شکارچیها با خرس بیهوش عکس بگیرد. اما این تمام ماجرا نبود. بعد از اینکه اریک راضی شد، یک روز بدون اینکه به کسی خبر دهد، همراه با پدر و شکارچیای که برای این کار انتخاب شده بود، صبح زود به جنگل رفتند و تا به همین امروز هیچکس خبر ندارد که آیا اریک واقعا یکخرس را کشته یا اینکه… . بعد از این ماجرا «یک آرزو کن» خودش را از تمام آرزوهایی که به شکارکردن و کشتار مربوط میشد، جدا کرد.
٣- نبرد مجازی
بن، ٩ساله بعد از اینکه به سرطان خون مبتلا شد، راهحل جدید و تازهای را برای مبارزه با سرطان و پشتسرگذاشتن عوارض بعد از شیمیدرمانی برای خودش انتخاب کرد. او فکر کرد به جای اینکه بعد از شیمیدرمانی یکجا بنشیند و تنها به این بیندیشد که قرار است بهزودی بمیرد، تصمیم به مبارزه گرفت؛ یک مبارزه با دشمنی به نام سرطان. او آرزو کرد در یک بازی کامپیوتری حضور داشته باشد و به جنگ با سرطان برود؛ جنگی که در آن تمام سلولهای سرطانی قرار بود نابود شود. از تولیدکنندگان بازی دعوت شد تا برای بازیای که مخصوص بن بود، سناریو نوشته شود. طراحی شخصیت شود و در نهایت بازی طوری جلو برود که بن بتواند در آن تمام سلولهای سرطانی را نابود کند. ششماه بعد کمپانی «لوکاس» بازی بن را طراحی و تولید کرد. از آنجایی که بن یکی از دوستداشتنیترین بچههای دنیا است، از کمپانی لوکاس درخواست کرد این بازی تنها به او تعلق نداشته باشد. کاراکترهای دیگری هم وارد بازی شدند و هربچهای که با سرطان دستوپنجه نرم میکرد، میتوانست نام خودش را بهعنوان جنگجو وارد بازی کند و به نبرد با سلولهای سرطانی برود.
٢- بازی سهبعدی
درحالیکه بازی «ورلد آفکرفت» همهگیر شده بود و تمام معتادان به بازیهای کامپیوتری درگیر آن بودند. ازرا چارلتون پسربچه ١٠ساله با تومور مغزی در جدال بود. ازرا از همکلاسیهایش شنیده بود که این بازی چقدر هیجانانگیز است، اما پدر خانواده توانایی مالی برای خرید یک کامپیوتر مناسب و یکاکانت برای ورود به بازی را نداشت. چندماه پیش خانه آنها در یک حادثه آتشسوزی سوخته و همهچیز از بین رفته بود. بنیاد «یک آرزو کن» زمانی که از این ماجرا باخبر شد، تصمیم گرفت تا یک هدیه هیجانانگیز به ازرا و خانوادهاش بدهد. آنها با کمپانیای که بازی کامپیوتری «ورلد آفکرفت» را طراحی کرده بود، تماس گرفتند و از آن خواستند یکتور هیجانانگیز برای ازرا در کمپانی در نظر بگیرد. اینطور شد که ازرا بهعنوان میهمان افتخاری وارد شرکتی شد که تمام همکلاسیهایش آرزوی ورود به آن را داشتند. آنجا بود که او با عینک سهبعدی وارد بازی شد و به صورت زنده یکروز تمام بازی کرد.
١- گاتهام واقعی
اما عجیبترین و دوستداشتنیترین آرزویی که بنیاد «یک آرزو کن» برآورده کرده است، «بت کید» است. برای برآوردهکردن این آرزو یکروز تمام شهر سانفرانسیسکو دستبهدست هم دادند تا آرزوی یککودک پنجساله برآورده شود. مایل سهسال بود که با سرطان در جدال بود و زمانی که بنیاد «یک آرزو کن» از آرزوی عجیب او باخبر شد، یک اعلان به شهر سانفرانسیسکو داد و از شهروندان درخواست همکاری کرد. در این واقعه نهتنها شهروندان، بلکه نیروی پلیس و حتی شهردار هم وارد بازی شدند و به مدت چندساعت اسم شهرشان را به گاتهام تغییر دادند و بت کید با لباس و البته موتور و ماشین بت من، وارد شهر شد و تمام شهر را از شر دزدان و شروران نجات داد و در پایان روز، کلید طلایی شهر را از دستان شهردار برای برقرارکردن امنیت به شهر دریافت کرد.
بانوی غزل سرای ایران که از ۱۵ مرداد به حال کما به سر می برد بامداد سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ در بیمارستان پارس تهران چشم از جهان فرو بست. سیمین بهبهانی با عنوان «بانوی غزل» شناخته می شد و به خاطر نوآوری هایی که داشت «نیمای غزل» هم لقب گرفته بود. متولد ۲۸ تیر ۱۳۰۶ خورشیدی در تهران در ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
محبوبیت شاعران در جامعه ما به این خاطر است که هیچ هنری نزد ایرانیان مرتبه شعر را ندارد و ایرانیان هیچ هنرمندی را به اندازه شاعر دوست نمی دارند.
نگویید پس این همه کتاب شعر که بی مشتری مانده چه حکمتی دارد؛ که گفتم و می گویم شاعر و نه هر شاعری. چه، در همان قرونی که مولانا و سعدی و حافظ ظهور کردند نیز ایران شاهد شاعران بسیار بود اما این سه ماندند و درخشیدند و حتی خواجوی کرمانی در قیاس با درخشش حافظ رنگ باخت.
همان گونه که از میان شاعران کلاسیک فارسی و طی هزار سال پنج و به روایتی شش شاعر بیشتر در ذهن وزبان ما ماندگار شدند در این کمتر از یکصد سال که شعر پارسی دوران تازه ای را تجربه می کند نیز از این خیل شاعران تازه که اغلب میان سنت و مدرنیته معلق اند، چند نام برجسته تر شده و باقی می ماند و سیمین بهبهانی که ساعاتی پیش، چشم از این دنیای خاکی فروبست یکی از همین هاست.
شاعری که شعر تغزلی و کلاسیک را با اوزان تازه می سرود و چون نوگرا به مفهوم مصطلح نبود در میان عوام شعر دوست هم محبوبیت خاص داشت و اشعار او در موسیقی دستگاهی ایرانی نیز قابل اجرا بود. کما این که همین تازگی ها همایون شجریان سروده او با عنوان«چرا رفتی» را خواند که بسیار هم گل کرد و بازار راکد موسیقی را رونقی دوباره داد و درست در روزی که شاعر به کما رفت کنسرت آن را هم به صورت زنده اجرا کرد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. آلبوم را همه نه با نام اصلی آن- نه فرشته نه ابلیس- که با عنوان همین شعر – چرا رفتی- می شناسند و به همین خاطر کنسرت هم «چرا رفتی» نام گرفت:
چرا رفتی،چرا؟- من بی قرارم، به سر، سودای آغوش تو دارم.-
نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
نه هنگام گل و فصل بهار است؟ نه عاشق در بهاران، بی قرار است؟
همچنین جا دارد به یاد آوریم«هوای گریه با من» را ؛ که آن نیز سروده همین شاعر بود و در اجرای موسیقایی آن،برای فرزند استاد، شهرت مستقل از پدر به ارمغان آورد.
سیمین خلیلی مشهور به سیمین بهبهانی اگرچه با فرهنگ و گفتمان مسلط فرهنگی فاصله داشت و چه بسا این اواخر هیچ نسبتی نداشت ایران را اما بسیار دوست می داشت و در نخستین روزهای شروع جنگ عراق علیه ایران در همان مهر ماه ۱۳۵۹ این شعر را سرود:
ای عزیزان! امید فتح شماست در دلم هیچ اگر تمنا هست
شب اگر وهمناک و تاریک است روشنی های صبح فردا هست
خصمم اگر با نشان بولهبی است با شما آیت «سََیصلی» هست…
در مهر ۱۳۵۹ که آتش جنگ درگرفت دیگر جای سرودن اشعار عاشقانه نبود و با الهام از سوره «تبت» و آیه «سیصلی نارا ذات لهب» شعر «ما نمی خواستیم اما هست» را چونان «پاره دلی» به «رزمندگان دلیر» تقدیم کرد. کاری که شاید امروز نزد برخی چندان مهم جلوه نکند اما باید دانست که برخی از صاحبان دیگر سخن انجام ندادند. دو ماه بعد نیز برای«مدافعان دلیر خونین شهر» سرود.
هر چه سن سیمین بالاتر می رفت و تجربه های بیشتر می آموخت عشق او هم بزرگ و بزرگ تر می شد:
شلوارِ تا خورده دارد / مردی که یک پا ندارد خشم است و آتش، نگاهش/ یعنی: تماشا ندارد
رخساره می تابم از او/ اما به چشمم نشسته بس نوجوان است و شاید/ از بیست، بالا ندارد…
شاعران را باید با شعرشان و حسی که به مردمان زمان خود و پس از خود داده اند و می بخشند داوری کرد نه با فراز و فرودی که در زندگی خصوصی هر کسی هست یا باورهای سیاسی و غیر سیاسی شان. چندان که اگر چنین باشد درباره سعدی نیز می توان گفت مذهبی داشت غیر از مذهب رسمی پس از خود و در وصف هلاکو خان مغول هم سروده بود.
وقتی مهدی اخوان ثالث (م.امید) درگذشت احمد شاملو پیامی فرستاد و گفت: «شاعران، هرگز نمی میرند». بسیاری این سخن را برای جبران کدورتی دانستند که در یکی دو سال آخر به خاطر سخنرانی شاملو در دانشگاه برکلی آمریکا درباره شاهنامه و فردوسی میان آن دو ایجاد شده بود یا اندوخته ای برای خودش اما اکنون که سال ها از مرگ هر دو می گذرد روشن شده است آنان که سخنی از خود بر جای گذاشته اند در ذهن و زبان مردمان باقی می مانند.
حافظ، سعدی، مولانا و فردوسی و بزرگان دیگر انگار همیشه با ما هستند. شاعران معاصر البته نتوانستند آن قله ها را تکرار کنند اما همین که شعر آنان به صورت ترانه خوانده یا زمزمه می شود یا گاه اینجا و آنجا و حتی در محفلی که هیچ نسبتی با ادب و فرهنگ هم ندارد بر زبانی می نشیند و بر گوش ها خوش می آید به این معنی است که شاعران با شعر خود زنده می مانند و سیمین بهبهانی نیز این بخت را دارد که بماند.
از بوسه های آتشین، وزخنده های دل نشین صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم
… گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنم با گونه گون سوگندها، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار، دگر کوشم به آزار دگر تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم»
این شعر را هم به بانوی قصه فارسی – سیمین دانشور- تقدیم کرده بود:
دوباره می سازمت وطن/ اگرچه با خشتِ جان خویش ستون به سقف تو می زنم/ اگر چه با استخوانِ خویش
دوباره می بویم ازتو گل/ به میل نسلِ جوان تو دوباره می شویم از تو خون/ به سیل اشک روان خویش
سال پیش و در پنجم آبان ۱۳۹۲ به دعوت علی دهباشی عزیز که بخارا را یک تنه چون یک بنیاد برپا داشته در « شب سایه»- برای گرامی داشت امیر هوشنگ ابتهاج – حاضر شدم. هم دیر رسیدم و هم به دلیلی زود باید می رفتم و شگفتا که تنها فرصت حضوردر یکی از برنامه ها دست داد. درست، هنگامی که سیمین بهبهانی به یاری خانم «مهرو ملالی» پشت تریبون می رفت تا غزلی را به سایه پیش کش کند. احساس می شد بینایی خود را از دست داده اما نه خود بروز می داد و نه دیگران در این نکته دقیق می شدند و تنها می شنیدند:
دیگر نه جوانم، که جوانی کنم ای دوست یا قصه از آن «افتد و دانی» کنم، ای دوست
هنگام سبک خیزیِ آهوی جوان است پیرانه سر آن به، که گرانی کنم ای دوست…
تا رسید به این بیت که
دل مُرد و در او شعله ی رقصانِ غزل مُرد حیف است تغزّل که زبانی کنم ای دوست
و دیدم که هم قطره اشکی از چشم شاعر افتاد و هم چشم های حاضران خیس می شد.
آری، در این سرزمین و نزد مردمان آن، هیچ هنری گرامی تر از شعر و هیچ هنرمندی محبوب تر از شاعر نیست و در میان گونه های شعری نیز همچنان غزل و شعر تغزلی دوست داشتنی ترند و چون قصه، قصه عشق است وقتی شاعر، زن باشد شیرین ترهم می نشیند.
شاعری که توانست مفهوم عشق را در شعر خود ارتقا دهد و از احساسات جوانانه و روایت شخصی به مفاهیم بلند و عمومی برساند و این نکته را با مقایسه تاریخ سرودن اشعار به وضوح درمی یابید.
هنر او از حیث ظاهری «اوزان تازه» بود و از جنبه متن و معنی نوع نگاه به عشق که مدام آن را ارتقا داد و از این نظر، بختیار بود که بلند زیست تا از عهده این کار برآید. بر این پایه می توان گفت شاعر نمی میرد اگر چه مرده باشد و پیش تر خود سروده باشد:
در شامگاه ۲۶ مرداد از گروه آوازی تهران که در مسابقه های جهانی لتونی مدال طلا کسب کرده بودند با حضور استاد شجریان و گروهی از هنرمندان تجلیل شد .
گروه آوازی تهران
استاد آواز ایران در مراسم تجلیل از گروه آوازی تھران گفت: کاری که این ھنرمندان جوان انجام دادند کار کوچکی نیست و نباید از این افتخار به سادگی عبور کرد.
محمدرضا شجریان ھم که به عنوان رییس شورای عالی خانه موسیقی در این مراسم سخنرانی کرد، گفت: به شما جوانانی که در این عرصه بین المللی شگفت آفرین شدید، تبریک می گویم. روزی که از زبان مھرداد ناصحی این موفقیت را شنیدم، در پوست خودم نمی گنجیدم زیرا که جوانانی ھنرمند، این چنین با دست خالی و بدون ھیچ اسپانسری از بخش خصوصی به صورت خودجوش و از روی انگیزهای که داشتند، دلشان برای ایران تپید. او ادامه داد: ھمه ما باید از این جوانان تشکر کنیم زیرا آنھا با پشتکار خود برای سربلند کردن نام ایران ھمه تلاش خود را انجام دادند. به زعم بنده کاری که این ھنرمندان جوان انجام دادند کار کوچکی نیست. شاید کسب رتبه اول در ایران کار چندان دشواری نباشد اما باید دانست در عرصه ھای جھانی رقیب بسیار زیاد است.
شجریان اضافه کرد: در این مسابقات از کشور چین ۶ ھزار ھنرمند شرکت میکنند و از کشور ما ھنرمندانی بالغ بر ۱۷ نفر حضور دارند؛ بنابراین نباید به راحتی از چنین افتخاری عبور کرد. من ھم وقتی خبر موفقیت گروه کر آوازی تھران را شنیدم به آقای نوربخش گفتم،گروه آوازی تھران چنین موفقیتی را باید در بوق و کرنا کرد زیرا خلق چنین افتخاری از جوانان برومند این سرزمین به قدری ارزشمند است که دوست داریم آنھا بدانند ما قدردانشان ھستیم. او گفت: ما کننده کار ھستیم و میدانیم اجرا کردن قطعات آن ھم بدون ساز دشوار است. بدون ساز ھماھنگی بین خوانندگان ھم سخت است اما این ھنرمندان توانستند با صدای آھسته رھبر ارکستر صدایشان را کوک و به نحو احسن اجرا کنند.
استاد محمد رضا شجریان
مدیر کل دفتر موسیقی نیز با بیان اینکه ھنرمندان ایرانی شایستگی حضور در بھترین جایگاهھا را دارند، گفت: میلاد عمرانلو یکی از جوانان ارزشمند کشور است و بنده از سالھای دور افتخار ھمکاری با او را داشتم. پیروز ارجمند ادامه داد: زمانی که او به دفتر موسیقی مراجعه کرد و از حضور گروه آوازی تھران در مسابقات جھانی لتونی خبر داد، سعی کردیم با نھایت تلاش بتوانیم به سھم خود کمک کوچکی به این گروه شایسته کنیم. بنده ھم افتخار داشتم تا در کنار این گروه به لتونی سفر کنم.
وی مدعی شد: این سفر در کنار موفقیتھایی که برای گروه آوازی تھران داشت، توانستدستاوردھای خوبی را ھم ما دفتر موسیقی وزارت ارشاد فراھم بیاورد. بنده در این سفر موفق شدم با وزیر فرھنگ چین، رییس انجمن جھانی کر، مدیر بخش آسیا و اروپای این انجمن و تعدادی دیگر از استادان بینالمللی دیدار داشته باشم. ارجمند از نتایج مطلوب این سفرھا گفت و تاکید کرد: طبق رایزنیھایی که انجام دادیم، قرار شد رییس انجمن جھانی کر برای آشنایی با ظرفیتھای گروهھای کر ایران سفری طی دو ماه آینده به کشور سفر خواھد کرد و در جشنواره موسیقی فجر امسال ھم میزبان وی خواھیم بود.
مدیر کل دفتر موسیقی با بیان اینکه ۳ میلیون دانش آموز فعال در کشور وجود دارد، یادآور شد: بنا داریم که با امضای یک تفاھمنامه با وزیر آموزش و پرورش سند توسعه علمی سرود دانش آموزی را وارد مرحله اجرایی کنیم و گمان میکنم سفر من به لتونی، افتخارات به دست آمده و مذاکره با ھنرمندان طراز اول کر جھان میتواند کمک قابل توجھی به تدوین این سند کند. او در بخش دیگری از سخنانش به فراھم شدن شرایط برای تشکیل انجمن کر ایران اشاره کرد که تاکنون جلساتی نیز در این راستا برگزار شده است و به زودی گروه کر ارکستر سمفونیک تھران به رھبری دکتر حمید عسگری کار خود را آغاز خواھد کرد.
پیروز ارجمند گروه آوازی تھران در این جشنواره شگفتی ساز دانست و گفت : کسب چنین مقامی توسط یک گروه ھمدل ایرانی نوید بخش دوره جدیدی در موسیقی ایران است. بنابراین ما تا آنجا که در توان داشته و داریم از چنین فعالیتھایی حمایت خواھیم کرد. وی افزود: در دوره ریاست جمھوری آقای روحانی بعد از حضور در دفتر موسیقی وزارت ارشاد با مخروبهای روبه رو شدیم که بازگشت به نقطه صفر و شروع کارھای جدید وقت زیادی از ما گرفت اما ھمین که ارکستر ھای ما شروع به فعالیت کردند و جوانان ھنرمند این چنین در رویدادھای بینالمللی افتخار آفرین میشوند، خودش نشان دھنده تحول خوب در دفتر موسیقی وزارت ارشاد است و امیدوارم استمرار پیدا کند. او با اشاره به اقدامات موثر گروه آوازی تھران گفت: مطمئن باشید سال آینده دوباره اینجا کنار ھم خواھیم بود و من برای شما خبرھای خوب دیگری را خواھم داشت.او در پایان سخنانش از حمایت کامل گروه آوازی تھران برای تامین ھزینهھا جھت شرکت در مسابقات جھانی کر سال آینده در کشور روسیه خبر داد.
***
نادر مشایخی نیز با حضور در این مراسم در سخنانی گفت: در این دریای طوفانی و پرتلاطم موسیقی ایرانی که امواج من را به زیر آب بردهاند، به ماسهھا دست زدم و مرواریدی را مشاھده کردم که نام آن گروه کر آوازی تھران بود و بسیار خوشحالم که عمرانلو و گروھش جریانی را پیش برده که اصلا جریان کم اھمیتی نیست. رھبر سابق ارکستر سمفونیک تھران معتقد است: گروه میلاد عمرانلو با این کار نشان داد که ما ایرانیھا علیرغم اینکه به دلیل زبانی قادر به داشتن کر نیستیم اما میتوانیم یک گروه کر منسجم داشته باشیم. علاوه بر این کسب مقام برتر به ما دوباره این نکته را متذکر
شد که با جوانان میتوانیم بسیاری از کارھا را انجام دھیم. او با بیان اینکه به نظر من داشتن سه میلیون دانش آموز برای خوانش سرود شاید به لحاظ کمیت آمار مناسبی باشد، در عین خال اظھار کرد: مھم این است که به کیفیت توجه کنیم
و از ۵ سالگی به کودکان و نوجوانان بیاموزیم، گوش دادن به موسیقی را یاد بگیرند تا از ھمین سنین بتواند افراد موثری در عرصه موسیقی باشند. ما از طریق ھمین رفتارھاست که میتوانیم ھم موسیقی زیبا و ھم موسیقی الھامبخش داشته باشیم.
***
محمدرضا صادقی نیز که یکی از خوانندگان کلاسیک است، موفقیت گروه آوازی تھران را تحسین کرد و گفت این جوانان دارای اراده و پشتکار زیادی ھستند.
***
میلاد عمرانلو رھبر گروه آوازی تھران ھم پشت تریبون قرار گرفت و گفت: لازم میدانم که از تک تک اعضای گروه تشکر کنم زیرا در این مدت با صرف ھزینهھای شخصی برای پایدار ماندن گروه، بنده را ھمراھی کردند. رسیدن به این سطح کار سختی است که بدونھمراھی ھرکدام از اعضای گروه کر آوازی تھران میسر نمیشد. در این مراسم اعضای گروه آوازی تھران به اجرای موسیقی پرداختند .
متن کامل سخنرانی دکتر حسن روحانی در جمع هنرمندان در تالار وحدت
برای من شبی به یاد ماندنی است، چون میهمان اصحاب فرهنگ و هنر و فرهیختگان هستم. دعوت و میهمانی شما را پاس میدارم. با اهل هنر از هنر گفتن بسیار سخت است. معمولاً دولتمردان، سیاستمداران و حتی فیلسوفان و روشنفکران، چونان با هنرمندان سخن گفتهاند که گویی قصد تعیین تکلیف برای آنان دارند. آنان نگاه هنرمندان را چونان در قالب و فرم آن خلاصه دیدهاند که فکر کردند، هنر دستور دادنی و سفارش کردنی است.
هنر قالب نیست، هنر قالب و معناست، هنر خلاقیت است. این نوع جلسات هم برای هماندیشی و همفکری اهالی اقلیمهای متنوع فکری است تا از همدیگر درک نزدیکتر و متقابلی داشته باشیم.
ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است. قبل از عصر جدید، هنر بسیار فراتر از هنرهای زیبا تفسیر میشد. هنر گفتوگو، هنر معاشرت، هنر دیپلماسی، هنر زندگی مسالمتآمیز، هنر زندگی بدون کینه و هر کار بیعیبی هنر است.
هنر، هر کار بدون عیب است و ما همه باید تلاش کنیم هنرمندانه حرف بزنیم، عمل کنیم و تعامل داشته باشیم، یعنی هنر مردمداری. هنر و ارزش، پیوندی ذاتی دارند. هنر یعنی عروج فکر از سطح عادی به سطح متعالی؛ همانکه در عرفان و فلسفه اسلامی به عالم اعلی تعبیر میشود.
هر هنرمندی میخواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد. علاوه بر اینکه هنر به همه جان میدهد، این هنرمند است که رودخانه را، کوهها را، بلبل را، شمع را و پروانه را به سخن وا میدارد.
اگر بگوییم هنر مرده را زنده میکند، سخنی به گزاف نگفتهایم، پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعناست. هنر یعنی ارزش و هنرمند فرد ارزشمندی است که با کار خلاقانه به تعالی میرسد و خلقت، بزرگترین مظهر قدرت خدای لایزال است، فقط در این زمینه است که فتبارک الله احسن الخالقین. هنرمند جهان را بازآفرینی میکند و کار او در مسیر ارزشهای الهی است.
هنرمند البته در مسیر هنر، باید با مردم، ذوق مردم و خواست مردم خود را نزدیک کند. هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکانپذیر است، اما اعمال محدودکنندهای نیز برای هنر وجود دارد. قبل از آنکه سانسور و ممیزی به دولتها منتسب شود، خود جوامع بشری و اجتماع، اولین قدم قرار دادن چارچوب برای هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهمها و درکها همه اینها مرزبندیهایی را برای هنر مشخص میکند.
گفت، هنر مردمی باشد و راستی.
حافظ شیرازی، میتواند مقتدای هنرمند ایرانی باشد
همه هنر همین است که حکیم سخن فردوسی بزرگ گفته است مردمی بودن و صداقت، این همه هنر است.
من گاهی اوج هنر ایرانی را در حافظ میبینم. حافظ شیرازی، هنرمند ایرانی میتواند مقتدایش حافظ باشد. حافظ، حافظه تاریخی، ادبی و هنری ملت ایران است. با سینهای مالامال از آموزههای دینی و قرآنی، اما از جهل و خرافه و ریا بیزار.
هنر شاعری یکی از قالبهای باستانی هنر این سرزمین است. در واقع شاعری، هنر ملی ایرانیان است. حافظ با همه نقد و انتقادی که بر حکومت و جامعه داشت در طول تاریخ کتابش قدر دیده و بر صدر نشسته و گاهی آنچنان تعالی یافته که جایگاهش در کنار کتاب حق و قرآن مجید قرار گرفته است. حافظ به قول بعضیها، رند روشنفکر زمان خود بود، در عین ایمان و در عین انتقاد، هرگز از ایمانش دست برنداشت و هرگز از انتقادش پشیمان نشد.
هنرمند نه زینت المجالس است نه اپوزیسیون
هنرمند نه قرار است زینتالمجالس باشد و نه اپوزیسیون. هنرمند نه قرار است نوک پیکان تحولات سیاسی باشد و نه قرار است گوشهنشین خرابات و خانه. هنرمند قرار نیست هر چه دولت یا جامعه یا حتی روشنفکران میگویند، به تصویر بکشد، که برداشت خود را دارد و قرار هم نیست که با دولت یا جامعه در ستیز باشد و بجنگد.
هنرمند، انسان اهل فکر و فن و اهل دل است. برای برخی از هنرهایی که برای ثبت آنها، برای خلق آنها نیاز به کمک دیگران دارد، نباید در این زمینه دچار تردید و هراس شویم، برخی از روایتهای تاریخی، دینی و حتی تاریخ معاصر شاید از حد یک شرکت خصوصی در شرایط فعلی جامعه ما این بار سنگین به مقصد نرسد، اما معنایش این نیست که اگر کاری به هنرمند واگذار میشود، در روایت تاریخ هم هنرمند کار خود را انجام میدهد.
ما اولین روزهایی که با جناب آقای جنتی به صدا و سیما رفتیم در سال ۱۳۵۹، جزو اولین آثاری که بنا شد ببینیم و برای تکمیل آن تصمیم بگیریم، کار مرحوم علی حاتمی بود. آن کار، آن زمان با بودجه عمومی انجام میگرفت و کار هنوز تکمیل نبود. هنوز فیلم مونتاژ هم نبود، ما قطعه قطعه فیلم را آن وقت میدیدیم، اما معنایش این نیست که اگر هنرمند صاحب نامی سفارشی را دریافت کرد، ذوق هنری او تسلیم آن سفارش باشد، او همچنان باید از خلاقیت خود استفاده کند. اینچنین مشهور است که شاهنامه نیز به سفارش سلطان محمود سروده شد، اما در واقع این شاهنامه سفارش یک ملت و یک تاریخ بود.
هنر و آزادی رابطه مستقیم دارند
آثار عظیم معماری از قییل تخت جمشید و آثار اسلامی در اصفهان هم با حمایت حکومت بود، اما امروز به عنوان نماد یک ملت میباشد. هنر و آزادی رابطه مستقیم دارند. در غیر فضای آزاد، هنر واقعی خلق نخواهد شد. در بخش هنر نمیتوانیم با دستور هنر را بیافرینیم و خلق کنیم. هر گونه فضای امنیتی میتواند جوانه هنر را بخشکاند، به تعبیر اقبال، گفت هرگاه خشک مغزی کوته نظر زمام امور را در دست گرفت، هنر مجال بروز نیافت.
پس باید فضای مناسب را برای هنر فراهم کنیم، دولت برای خود رسالت ترویج را بر عهده میگیرد، نه اینکه هنرفرمایشی را در دستور کار خود قرار دهد. البته در برخی از موضوعات ملی، مثل فرهنگ ایران و اسلام، که هویت اسلامی و ایرانی ما را نگه میدارد و تعالی میبخشد، دولت موظف است از آنها حمایت بیشتری کند.
ای کاش میشد افتخارات هنری ما به نمایش در میآمد، ای کاش میشد داستانهایی که در شاهنامه فردوسی، در مثنوی مولوی که هر دوی آنها آکنده از قصههای دینی و ایرانی است، به صورت آثار نمایشی، سینمایی، تلویزیونی و حتی رمانهای خواندنی روی آنها سرمایهگذاری میشد.
امام(ره)بین مردم متدین و هنر آشتی برقرار کرد
دولت خود را موظف میداند در اینگونه امور، هم قدمهای تشویقی و هم قدمهای حمایتی بردارد. نکته دیگری که میخواهم بر آن تأکید کنم نقش انقلاب اسلامی بر تاریخ هنر و بر هنر این سرزمین است. شما میدانید قبل از پیروزی انقلاب بخش بزرگی از جامعه ما از هنر فاصله داشت. امام راحل به عنوان احیاگر قرن که آزادی را برای این سرزمین به ارمغان آورد، یکی از خدماتش این بود که بین مردم متدین و هنر آشتی برقرار کرد. در دوران او بود که به عنوان یک فقیه و مرجع عالیقدر، حلیت هنر موسیقی با سرودهای انقلابی و میهنی فراهم شد.
در عصر او بود که بسیاری از آثار ادبی و هنری اجازه نشر یافتند، در تاریخ روحانیت شیعه، امام تنها فقیهی بود که از یک فیلم و فیلمساز روشنفکر به نیکی یاد کرد. انقلاب راه را برای توسعه هنر در همه لایههای اجتماعی فراهم نمود. انقلاب، موسیقی سنتی و یا به بیانی بهتر موسیقی ملی ایران را احیاء کرد. قبل از انقلاب موج موسیقیهای غربی و پاپ به گونهای بود که در حال ویران کردن موسیقی سنتی بود، اما انقلاب شرایطی را فراهم کرد که هنرمندان بزرگی که قبل از انقلاب نیز شناخته شده بودند، در فضای امن و سالم بعد از انقلاب رشد کرده و بالیدند و تیراژ موسیقی سنتی ما بالا رفت و بازار پررونقی پیدا کرد.
در حوزه سینما و هنر نمایشی نیز انقلاب اسلامی برکات زیادی داشت، همه منتقدان فیلم اذعان دارند که دهه ۷۰، دهه اوج سینمای ایران بود و آثار بزرگ، بحثانگیز، متفکرانه و هنرمندانه به جامعه عرضه شد، تا جایی که امروز ایران یکی از مدعیان جوایز جهانی مانند اسکار است.
جالبتر اینکه در فضای بعد از انقلاب، زنان و بانوان هنرمند بسیاری در بخشهای مختلف هنر از جمله در سینما رشد کردند، تا جایی که نه تنها بازیگری را بر عهده گرفتند، کارگردانی و نویسندگی نیز جزو مواردی بود که بانوان ایرانی توانستند نقش خود را ایفا کنند، در حالی که قبل از انقلاب خانوادههای متدین و مذهبی این کشور اجازه نمیداند فرزندان و اعضای خانواده آنها در این زمینه ورود کنند. این یکی دیگر از خدمات انقلاب اسلامی بود.
دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد
این دولت قصد ندارد ممیزی را در فرهنگ و هنر به صورت راه و مسیری که مانع کار هنرمندان باشد، ادامه دهد. ممیزی باید در چارچوب قانون و هدفمند باشد. اگر قانون ابهام دارد، باید قانون و چارچوب شفافی را در اختیار همه قرار دهیم تا تکلیف همه روشن باشد؛ کار وزارت ارشاد باید تقریبا یک کار اداری باشد.
اگر میخواهیم کار ممیزی را انجام دهیم، باید گروهی از فرهیختگان، اندیشمندان، هنرمندان، عالمان، حتی عالمان دینی در کنار یکدیگر بنشینند و آنها باشند که بر هنر نظارت کنند، هنرمند، میتواند بر هنر نظارت کند، کارمند دولتی، نمیتواند ناظر خوبی برای هنر باشد.
دوران، دوران اعتماد است
چرا نظارت بر سینما و کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم، چه اشکال دارد که انجمنهای صنفی بخشی از بار مسئولیت وزارت ارشاد را بر دوش گیرند.
به هم اعتماد کنیم؛ دوران، دوران اعتماد است. وظیفه دولت مداخله در هنر نیست، وظیفه ذاتی دولت تأمین مسایل مهم و ملی است، مثل مسأله امنیت، سیاست خارجی که سیاست خارجی و اعمال دیپلماسی صرفاً از طریق دولت انجام میگیرد و نهاد دیگری حق مداخله ندارد. البته خطوط کلی سیاست خارجی طبق قانون اساسی توسط رهبری معظم تعیین میشود، اما در حوزههای دیگر مثل اقتصاد و فرهنگ باید تصدیگری دولت به حداقل برسد. در شرایطی نیستیم که دولت بتواند آثار هنری خلق کند و هیچ دولتی نتوانسته است آثار هنری فاخری بوجود بیاورد.
هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمیاندازد
دولت کتاب نمینویسد، فیلم نمیسازد، موزیک نمیسازد، شعر نمیسراید. دولت باید تسهیل کننده راه برای اصحاب فکر و هنر باشد. یادمان باشد و همه بدانیم هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمیاندازد. به هنر و هنرمند اعتماد کنیم، نگاه امنیتی به هنر بزرگترین اشتباه امنیتی است. در بحث امنیت؛ اولین قدم تشخیص منابع تهدید است. در جامعه امروز منابع تهدید ما آسیبهای اجتماعی است. از فقر و فحشا گرفته تا رواج بیاعتمادی اجتماعی تا فساد اقتصادی.
این آسیبهاست که رابطه صحیح بین دولت و ملت را، اگر سریع چاره نکنیم، میخشکاند، تهدید آسیبهاست نه هنرمندی که میتواند مظهر نشاط، امید، اتحاد و همبستگی ملی ما شود. صدا و نوا و توانایی در نمایش و ساخت یک اثر تجسمی، گاهی میتواند دردها را کاهش دهد و گاهی میتواند آرزوهای یک ملت را محقق کند. همین هنرمند است که میتواند آینده را با تخیل و هوشمندی اش و با خلق آثارش نقد و ترسیم کند و راه آینده را بهتر مشخص کند. ما اگر به هنر و هنرمند با نگاه امنیتی نگاه کردیم، اولاً تهدیدات اصلی را فراموش کردیم، ثانیاً هنرمندی را که میتواند ما را متوجه تهدیدات واقعی کند، از وظیفهاش باز داشتهایم.
اگر پر و بال هنرمند را ببندیم، باند فرود را برای هواپیماهای دشمن آماده کردهایم
اگر بحث تهاجم فرهنگی داریم و میگوییم دیگران برای یکسانسازی فرهنگی تلاش میکنند، وقتی پر و بال هنر و هنرمند را بستیم، در حقیقت باند فرود را برای هواپیماهای دشمن آماده کردهایم. وقتی فرزندان این سرزمین نتوانند قهرمانان خود را در میان محصولات فرهنگی وطنی و خودی ببینند، ناچار به دنبال قهرمانان آن سوی آبها خواهند بود، خطر اینجاست. حتی اگر کشوری بخواهد در برابر دشمن بایستد، این هنرمند است که میتواند روحیه مقاومت و ایستادگی را در میان مردم زنده نگاه دارد، همان کاری که هنرمندان متعهد در دوران دفاع مقدس انجام دادند. به اعتقاد من اگر فضای هنری فعال در عراق و افغانستان بود، اشغال این دو کشور امکانپذیر نبود.
غرب زده پنداشتن بدنه هنری کشور، تفکری غلط و اشتباه است
نکته دیگر آن است که برخی، هنرمندان ما را به غربزدگی متهم میکنند، استدلال آنها این است که بدنه هنری کشور را فساد فرا گرفته است و باید این بنا را ویران کرد و از نو ساخت. این یکی از تفکرات غلط و اشتباهی بود که در ذهن بعضی آمد و متأسفانه در این زمینه قدمهایی برداشته شد. بعضی میگویند اگر آنچه گفتیم انجام میدادند، میشود هنر خوب و آنچه ما دلمان نخواست، میشود هنر بد. در هر جامعهای ممکن است خطا و فسادی باشد، اما نمیتواند یک مجموعه فرهیخته بزرگ و تاثیرگذار در کشور را زیر سوال قرار داد، این قضاوتی نابحق، نابجا و ظالمانه است. اصحاب هنر مشکلات فراوانی دارند که برخی از آنها امشب در اینجا بیان شد. شاید اولین جلسهای بود که خدا توفیق داد بیشتر شنیدم و کمتر انشاء الله بگویم. چه اینکه گفت خدا دو گوش به ما داده است و یک زبان که بیشتر بشنویم و کمتر بگوییم.
میدانم درد دلهای شما در فرصت کوتاه امشب، بخش کوچکی بود از آنچه در دل داشتید. دولت وظایف خود را در چارچوب قانون اساسی انجام خواهد داد و در حد توان و امکاناتش از هنر حمایت خواهد کرد. شاید عمدتاً دولت لازم است در زیرساختها بیشتر وارد عمل شود و کمک کند، اما در حد توان دولت این قدمها را برخواهد داشت.
کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست
از اینکه ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی به تعطیلی کشیده شده است، بسیار متأسفم و حتماً این دولت در همین ماههای آینده اینها را احیاء خواهد کرد، اگر چه ممکن است وزیر باز هم کارت زرد بگیرد.این دولت به تمام تعهدات و قول هایی که در دوران انتخابات به مردم داده است، عمل خواهد کرد؛ کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست. به امثال آقای جنتیها به عنوان مدافع از حقوق هنرمندان و آزادی افتخار میکنیم.
در هر مسیری مشکلات وجود دارد. سوختن و هیچ نگفتن، هنر است. سخن مرحوم پروین اعتصامی، گفت کس ندانست که من میسوزم، سوختن هیچ نگفتن، هنر است. اینها مشکلاتی نیست پیش پای دولت. دولت انشاء الله به وعدههای خود در زمینه هنر و اصحاب هنر عمل خواهد کرد. من سخنان فراوانی را یادداشت کرده بودم، اما میدانم وقت گذشته است و امیدوارم باز فرصت دیگری فراهم شود در محضر شما باشم و از حضور شما استفاده کنم.
خطوط قرمز باید کاملاً شفاف، صریح و قانونی باشد
سه نکته را میگویم. یک، هر نظامی خطوط قرمزی دارد، اما خطوط قرمز باید کاملاً شفاف، صریح و قانونی باشد تا از اعمال سلیقهای جلوگیری شود. در این زمینه دولت تمام قدمهای لازم را برخواهد داشت، اگر مقررات شفاف و روشن داشته باشیم، آنگاه میتوان کار نظارت را به صنفها و انجمنهای تخصصی واگذار کرد، آنها بهتر از کارمندان یک وزارتخانه نظارت خواهند کرد و بیشتر عاشق ایران و کشورند. ما باید این شرایط را برای هنرمندان تسهیل کنیم.
دولت تلاش خواهد کرد اقتصاد فرهنگی و بویژه هنری پویا و فعال شود
نکته دوم آنکه باید اقتصاد فرهنگ را پویا کنیم. دولت این را جزو وظایف خود میداند. البته روشن است که در تولید باید اول تقاضا را تحریک کرد. مردم باید کالای فرهنگی را ارج بنهند. در این زمینه باید کار فراوانی انجام داد. اینکه تیراژ کتاب معمولاً ۲ یا ۳ هزار است، اینکه شما میبینید بقیه آثار هنری ما در بازار مشتری ندارد، اینکه گیشههای سینما خلوت است، یعنی اینکه باید تقاضا را تحریک کنیم، مشکلش همین است. این موضوع نمیگذارد هنرمند خلاق باشد و نمیگذارد آنچه خواست جامعه است، به صورت متنوع در جامعه عرضه شود.
بنابراین دولت تلاش خواهد کرد تا اقتصاد فرهنگی و بویژه هنری پویا و فعال شود و حتی باید بتوانیم بازارهای منطقهای و جهانی را نیز به تصرف خود درآوریم. نکته سوم اینکه دولت برای اهدافش به سوی شما دست نیاز دراز میکند، دولت تداوم امید را در میان مردم میخواهد. از شما میخواهم آثار امیدبخش و نشاطآفرین تولید کنید، آثار یأسآور کافی است.
دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است
دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است. دولت میخواهد کینهها از سینهها برداشته شود. شمایید که میتوانید زمینه را آماده کنید. دولت میخواهد اعتدال در جامعه برقرار شود، میخواهد بین حقوق و وظایف تعادل باشد. دولت میخواهد میانهروی را ترویج کند و با خشونت و افراط مخالف است؛ ما با همه توان میخواهیم افراطیون را به انزوا برانیم.
برخی هنوز صدای ملت را در ۲۴ خرداد نشنیدهاند. پنبهها را از گوش درآورند؛ ایران، امروز منادی مقابله با خشونت و افراطیگری در جهان است. اینکه طرح ایران در سازمان ملل متحد در ظرف چند ماه با اتفاق آراء به تصویب رسید، نشان عظمت ملت ایران است.
دست دولت برای مبارزه با خشونت، برای دیپلماسی عمومی، برای یاری دولت، به سوی هنرمندان به عنوان یاران نزدیک و مورد اعتماد دولت دراز است.
و سخن آخر؛ هنر همیشه خوب است، چون هنر، همان خوبی است.